ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم


صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم

در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم


بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم

رندان لاابالی و مستان سرخوشیم


هشیار را به مجلس خود کی رها کنیم

موج محیط و گوهر دریای عزتیم


ما میل دل به آب و گل آخر چرا کنیم

در دیده روی ساقی و بر دست جام می


باری بگو که گوش به عاقل چرا کنیم

از خود بر آ و در صف اصحاب ما خرام


تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم